هدف قرار گرفتن دو نفتکشِ متعلق به «ناوگان سایه» روسیه توسط شهپادهای انتحاری اوکراین در روزهای اخیر، آن هم در فضایی که از مذاکرات صلح و امید به آتشبس و پایان جنگ سخن گفته میشد، زنگ خطری استراتژیک را نه فقط برای مسکو، بلکه برای تهران به صدا درآورده است. این عملیات دقیق، که به باور بسیاری از تحلیلگران بدون اتکا به اطلاعات ماهوارهای و ردیابی ائتلاف ناتو عملاً ناممکن بود، یک پیام روشن دارد: محاصره دریای سیاه، اکنون از سطح نگرانی تئوریک به واقعیتی عملیاتی تبدیل شده است.
این حمله اثبات کرد که شریان حیاتی روسیه، که بیش از ۳۰ درصد تجارت دریایی این کشور را در بر میگیرد، دیگر امن نیست. تحقق این کابوس برای کرملین، یعنی گزینههای روی میز پوتین محدودتر شده و نیاز به «مسیر جایگزین» بار دیگر به یک اضطرار تبدیل شده است. این اتفاق، میتواند بار دیگر فرصتی رو به پایان را برای تصمیمگیران در تهران زنده کند: کریدور شمال-جنوب تنها راهِ تنفسِ امن برای شریک شمالی است. اما سوال اینجاست؛ آیا دستگاه دیپلماسی و اجرایی ایران میتواند از جمود فعلی خارج شده و پیش از آنکه روسها مسیرهای پرهزینه دیگر را برگزینند، طرحهایی مانند «هاب غلات و انرژی» را روی میز مذاکره نقد کند؟
این یادداشت، به تحلیل این فرصت تاریخی و زودگذر برای جمهوری اسلامی ایران میپردازد. طرح «هاب غلات» که در این تحلیل تشریح میشود، یک پروژه صرفاً اقتصادی نیست، بلکه یک الزام حیاتی برای امنیت ملی و تثبیت جایگاه ایران در نظم نوین ژئوپلیتیک جهانی است. در دنیایی که «غلات» به مثابه «تسلیحات» عمل میکند و امنیت غذایی به یک اهرم قدرت تبدیل شده است، موقعیت جغرافیایی ایران در بزنگاه درگیریهای ژئوپلیتیک، فرصتی بینظیر برای ایفای نقش محوری در زنجیره تأمین غذای جهان فراهم کرده است.
۱. پرده اول: روسیه؛ ابرقدرت غذایی
در معادلات قرن بیست و یکم، تسلط بر کالاهای اساسی و حیاتی مانند غذا و کود، اهرمهای فشاری به مراتب کارآمدتر از تسلیحات مدرن ایجاد کرده است. فدراسیون روسیه با درک عمیق این واقعیت، جایگاه خود را به عنوان یک ابرقدرت غذایی تثبیت نموده و از این طریق، دینامیک روابط بینالملل را به نفع خود تغییر داده است.
روسیه با بهرهگیری از ظرفیتهای عظیم خود در تولید و صادرات گندم، غلات و کود شیمیایی، امنیت غذایی را به یک ابزار استراتژیک در سیاست خارجی خود بدل کرده است. این کشور که بزرگترین صادرکننده کود و یکی از سه صادرکننده برتر گندم در جهان است، از این اهرم برای نزدیک نگاه داشتن کشورهای وابسته به واردات، به ویژه در آفریقا، استفاده میکند. این نفوذ آنقدر عمیق است که به اذعان تحلیلگران، بخش قابل توجهی از رأیهای ممتنع کشورهای آفریقایی در سازمان ملل به هنگام محکومیت روسیه در جنگ اوکراین، ناشی از همین وابستگی استراتژیک به غلات و کود روسی بوده است. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، صراحتاً پوتین را به «استفاده از غذا به عنوان سلاح» متهم کرد که نشاندهندۀ تأثیرگذاری این استراتژی است.
با وجود این، جنگ اوکراین پاشنه آشیل مسکو را آشکار ساخت: وابستگی خفهکننده به کریدور دریای سیاه. این دریا که شریان حیاتی بخش اعظم صادرات غلات و بخش مهمی از کل تجارت دریایی روسیه بود، عملاً یک دریاچۀ تحت محاصره ناتو است که سواحل آن با اعضایی چون ترکیه، بلغارستان و رومانی تقسیم شده و تنگههای کلیدی آن در کنترل کامل آنکارا قرار دارد. این آسیبپذیری ژئوپلیتیک، نیاز روسیه به یک مسیر جایگزین، امن و دور از نفوذ غرب را از یک گزینه مطلوب به یک اولویت بقای استراتژیک تبدیل کرد. این نیاز حیاتی، فرصتی بینظیر و تاریخی برای ایران فراهم آورد تا به عنوان تنها مسیر امن و کارآمد، نقشآفرینی کند.
۲. پرده دوم: ایران؛ شراکت استراتژیک
رابطه ایران و روسیه در شرایط کنونی، فراتر از یک همسویی سیاسی ساده است و میتواند به یک شراکت مکمّل استراتژیک تبدیل شود. موقعیت جغرافیایی منحصربهفرد ایران و ظرفیتهای صنعتیِ بلااستفاده آن، دقیقاً پاسخی به نیازهای لجستیکی فوری و حیاتی روسیه است. این تلاقی منافع، فرصت تحقق طرح «هاب غلات» را به عنوان یک الگوی برد-برد فراهم کرده است.
طرح «هاب غلات» صرفاً یک پروژه ترانزیتی یا انبارداری نیست، بلکه یک مدل همافزایی استراتژیک است که بر ادغام دو مزیت کلیدی استوار است: ظرفیت تولید عظیم روسیه و ظرفیت بلااستفاده زیرساختی و صنعتی ایران. در این مدل، ایران نه تنها به عنوان یک مسیر عبور، بلکه به عنوان یک مرکز فرآوری و توزیع منطقهای عمل میکند. غلات خام روسی پس از ورود به ایران، در کارخانجات داخلی فرآوری شده و به محصولاتی با ارزش افزوده بالاتر (مانند آرد، ماکارونی و خوراک دام) تبدیل و سپس به بازارهای منطقهای و جهانی صادر میشود. پتانسیل ایران برای تحقق این طرح نه در تئوری، بلکه در زیرساختهای موجود و آماده به کار نهفته است که به دلیل تحریمها و سوءمدیریتها، با ظرفیت پایین فعالیت میکنند:
- ظرفیت ترانزیت: زیرساختهای ریلی، جادهای و بندری ایران در کریدور شمال-جنوب دارای ظرفیت خالی دستکم ۲۰ میلیون تنی (۱۰ میلیون تن از شمال به جنوب و ۱۰ میلیون تن بالعکس) برای ترانزیت کالا است.
- ظرفیت فرآوری: صنایع تبدیلی ایران دارای ظرفیتهای خالی عظیمی هستند:
-
- ۱۲ تا ۱۸ میلیون تن ظرفیت خالی در کارخانجات آرد و آسیابانی.
- ۱.۵ میلیون تن ظرفیت خالی در صنایع ماکارونی، بیسکوئیت و شیرینیپزی.
فعالسازی تنها نیمی از این ظرفیت ترانزیتی برای فرآوری گندم، قادر است درآمدی به ارزش ۸۰۰ میلیون دلار ایجاد کند. ارزشی که به مراتب از درآمد صرفِ ترانزیت بالاتر است و ایران را از یک «معبر» به یک «مرکز ارزشآفرین» تبدیل میکند.
این پروژه در قلب راهبرد «اقتصاد مقاومتی» قرار دارد، چراکه با ایجاد درهمتنیدگی اقتصادی با همسایگان و قدرتهای همسو، کشور را در برابر فشارهای خارجی تابآورتر میکند. مهمتر از آن، این همکاری به شکلگیری ساختارهای مالی و تجاری موازی برای خنثیسازی سلطه دلار و نظام مالی غرب کمک میکند. ابتکاراتی مانند تأسیس «بورس غلات بریکس» که توسط روسیه پیشنهاد شده، مکانیزمی قدرتمند برای تجارت تحریمناپذیر است. با توجه به اینکه اعضای بریکس مجموعاً ۴۴٪ از تولید و ۴۴٪ از مصرف غلات جهان را در اختیار دارند، این بورس پتانسیل آن را دارد که قیمتگذاری این کالای راهبردی را از انحصار بازارهای غربی خارج کرده و سلطه دلار بر تجارت غذا را به چالش بکشد.
در حالی که پتانسیلهای داخلی ایران برای تبدیلشدن به یک قدرت غذایی-لجستیکی عظیم، دستنخورده باقی مانده است، نیروهای ژئوپلیتیک و تحرکات رقبای منطقهای منتظر حرکت راهبردی تهران نمانده و در حال بازتعریف نقشه زنجیره تأمین جهانی هستند؛ نقشهای که در آن، ایران به سرعت در حال تبدیلشدن به یک حاشیه فراموششده است.
۳. پرده سوم: پنجرهای که به سرعت در حال بستهشدن است
فرصت استراتژیک ایران برای تبدیلشدن به شاهراه لجستیک روسیه، یک فرصت دائمی نیست. این یک پنجره طلایی که در شرایط اضطراری جنگ اوکراین گشوده شده، با تغییر معادلات ژئوپلیتیک، به همان سرعت در حال بستهشدن است. تعلل و ناهماهنگی داخلی، بزرگترین تهدید برای ازدستدادن این موقعیت تکرارنشدنی است.
نیاز حیاتی مسکو به ایران، تابعی مستقیم از انزوای این کشور توسط غرب است. در صورت آتشبس میان روسیه و غرب، جذابیت استراتژیک ایران برای مسکو بهشدت کاهش خواهد یافت. شروط اصلی روسیه برای آتشبس در دریای سیاه، تماماً بر رفع موانع تجاری ناشی از تحریمها متمرکز است. مهمترین شرط، اتصال مجدد بانک کشاورزی روسیه به سیستم سوئیفت است. تحقق این شرط بهتنهایی کافی است تا انگیزه اصلی روسیه برای ایجاد ساختارهای مالی موازی و دورزدن نظام بانکی غرب از طریق ایران را از بین ببرد و مسکو را به مسیرهای تجاری پیشین خود بازگرداند.
در این شرایط، روسیه منتظر تعلل ایران نمانده و با سرعتی هشداردهنده در حال ایجاد مسیرهای جایگزین است. مسکو با دو ابتکار بزرگ، در حال برنامهریزی برای انحراف مجموعاً بیش از ۸۵ میلیون تن غلات از مسیرهای جنوبی است: کریدور جدید زمینی غلات (NLGC) که طی قراردادی ۱۲ ساله ۷۰ میلیون تن غلات را به چین منتقل میکند و توسعه بنادر بالتیک که هدفگذاری آن انتقال ۱۵ میلیون تن (یکچهارم صادرات) به سمت شمال است. این تحرکات به معنای آن است که بخش عمدهای از باری که میتوانست شریان حیاتی کریدور شمال-جنوب باشد، در حال تخصیص به رقبای ژئوپلیتیک ایران است.
در حالی که رقبای منطقهای در حال جذب سرمایه و بار روسیه هستند، ایران درگیر ناهماهنگیهای داخلی است. این تعلل به حدی است که مقام معظم رهبری نیز صراحتاً از حرکت بطیء و کندی در پیشبرد پروژه کریدور شمال-جنوب انتقاد کردهاند. این کندی در تصمیمگیری و اجرا، در حال سوزاندن فرصتی است که شاید هرگز تکرار نشود و ایران را از یک بازیگر محوری به یک تماشاگر در حاشیه تحولات منطقهای تبدیل میکند.
۴. پرده آخر: خلأ فرماندهی واحد
فرصت تبدیلشدن به هاب غلات، یک انتخاب اقتصادی نیست، بلکه یک ضرورت امنیت ملی است. این پروژه، ایران را به زنجیره تأمین غذای جهانی پیوند میزند، درهمتنیدگی اقتصادی با قدرتهای منطقه ایجاد میکند و کشور را در برابر تحریمها تابآورتر میسازد. بهرهگیری از این فرصت حیاتی، قبل از آنکه کاملاً از دست برود، به یک راهحل قاطع و متمرکز نیاز است. ریشه اصلی فلجشدگی پروژه، نه کمبود منابع مالی یا فنی، بلکه یک خلاء فرماندهی در میدان است. این پروژه استراتژیک، فاقد یک متولی واحد با اختیارات فراقوهای است و در نتیجه، به یک کلاف سردرگم از ناهماهنگی میان دستگاههای جزیرهای مانند بانک مرکزی، وزارت راه و شهرسازی، و وزارت جهاد کشاورزی تبدیل شده که هر روزِ آن، یک فرصتسوزی جبرانناپذیر است.
اکنون زمان برای رویکردهای پراکنده به پایان رسیده است. تنها راهکار عملی برای نجات این فرصت در زمان باقیمانده، استقرار فوری یک فرماندهی واحد و مقتدر در سطح معاون اول رئیس جمهور با اختیارات ویژه برای رفع موانع و هماهنگسازی تمام دستگاههاست. این نهاد باید با ضربآهنگی جهادی، پیش از آنکه پنجره فرصت برای همیشه بسته شود، جایگاه ایران را در زنجیره تأمین غذای جهان تثبیت نماید. هر روز تأخیر، خیانت به امنیت ملی و منافع نسلهای آینده است.
آیا نیاز به تهیه نسخه چاپی مجلات دارید؟
شما میتوانید با خرید اشتراک به نسخه چاپی مجلات ما دسترسی داشته باشید.
